مولای من سلام .
چه بسا گاهی، میانمایه بودن از بیمایه بودن مهلکتر است. انسان بیمایه و تهی، مدعایی ندارد و لاقل امید است که روزی بر مسکین بودن خود آگاه شود و در کسب معنا بکوشد اما آن کس که میان مایه است، همواره در سیری کاذبی به سر خواهد برد. و جهان امروز، فرصت کاملی است برای تربیت آدمهای میانمایه.
آدمهایی که در ظاهر دهها عنوان علمی و شغلی دارند و برای خودشان صاحب وجاهت هستند اما تا حقیقت آن است که جهل خود را در زیر پوستینی از مدارک و عناوین و کلمات درشت و ثقیل، پنهان میکنند.
آقای ِمن
عصر ما، عصر پرورش یافتن آدمهای نصفه و نیمه است. آدمهایی که به تنهایی محصولی ندارند و ثمرشان بدون این و آن، نارس است. کارگری که در یک خط تولید مفصل، تنها یکی از هزار مرحله تولید محصول را بر عهده دارد در عمل محصولی ندارد. یک پیچ سفت کردن سهم او بوده و هنگامی که کنار ماشین ها بایستد نمیداند کدام کار از اوست.
حضرت ِپدر
اینطور شده است که در کمتر چیزی فردیتمان هویدا است. هیچ محصولی صرفا از آن ما نیست، هیچ سبک درس خواندنی صرفا برای ما نیست، هیچ شیوه آزمون دادنی منحصر به ما نیست ما خودمان یک محصول هستیم در انبوه موارد مشابه میان کارخانه شهروندسازی ِدنیای مدرن.
جناب ِجان
جمعه سیصد و بیست و ششم مقارن با سوم اسفندماه یکهزار و سیصد و نود و هفت به سر رسید و قصه ما به سر نرسید. ما را به سوی خودمان تربیت بفرمایید
درباره این سایت